نگاهی به فیلم Dolittle - اولین فیلمی که از سال ۲۰۲۰ دیدم، اساساً یک کار کمیته ای مانند است، کمیته ای به چه معنی؟! به این معنی که انگار کمیته و گروه مختلفی از افراد دست به تولید یک چیز زده اند و هرکسی گوشه یک کار را گرفته است، در نگاه اجتماعی کار کمیته ای و جهادی نیت، اما در سینما چنین حرکتی یک فاجعه تمام عیار است، چرا که هرکس با لحن خودش حرفش را می زند. حدود دو ماه پیش فیلم گربه ها ساخته تام هوپر در سینما ها به نمایش در آمد و من نیز نسخه ای از فیلم را دیدم. فیلم گربه ها همانند یک قطار منظم و مطلوب و یک ماشین جوجه کِشی دقیق بود، زیرا سازنده آن تام هوپر یک نام آشنا در این صنعت است و دارای یک دید ساختاری از آثار موزیکال فانتزی است. در هر فریم فیلم گربه ها یک شور عجیب از منظر خودشیفتگی وجود دارد، غرور گربه ها چیزی شبیه به زلاتان ابراهیموویچ است یعنی تکبر و لاف دلیری باهم در آن موج می زند. در گربه ها همه افراد از جلوی دوربین گرفته تا پشت آن اطمینان داشتند که یک شاهکار موزیکال فانتزی در قرن ۲۱‌ ساخته اند، اما وقعیت این است که آنها یک حماسه خلق نکرده اند که هیچ، بلکه یک بُنجل سینمایی در اندازه آثاری چون اتاق و بتمن و رابین تولید کرده اند. اما همه این ها را گفتم، که در نهایت بگویم دولیتل اصلاً مثل گربه ها نیست. اما چرا؟!

فیلم دولیتل ابتدا توسط استیون گیگان نوشته و سپس کارگردانی و تولید شد، کسی که برای نوشتن فیلمنامه ترافیک یا قاچاق برنده اسکار فیلمنامه شده و همچنین برای نوشتن فیلم سیریانا نامزد اسکار شده است. اما خبر ها حاکی از آن است که ظاهراً کمپانی با این استدلال که مخاطبان اثر را نخواهند پسندید و فیلم دولیتل گیگان را دوست نخواهند داشت، به سراغ کریس مَک کی سازنده لگو بتمن برای نوشتن لحظات طنز جدید و جاناتان لیبسمن کارگردان لایو اکشن لاک پشت های نینجا برای کارگردانی مجدد برخی از سکانس های اکشن فیلم رفته اند. من خیلی دوست دارم و کنجکاو هستم که بدانم دیدگاه و نسخه اصلی گیگان برای این فیلم چه بوده است، شاید آن هم بد بوده باشد، اما من تقریباً مطمئن هستم که از چیزی که کماکان من به عنوان دولیتل دیدم بی روح تر نبوده است. دولیتل همانند خط های دستگاه نوار قلبیست که بیمارش فوت کرده و خط روی دستگاه کاملاً مسطح است.

این فیلم با یک انیمیشن نسبتاً جالب پیرامون معرفی دکتر جان دولیتل شروع می شود، فردی که توانایی بی نظیر مکالمه با حیوانات را دارد. دکتر به همراه حیوانات به دور جهان سفر می کرد که در یکی از ماجراجویی هایش با عشق زندگی خود یعنی لیلی ملاقات کرد. یک روز، هنگامی که لیلی در حال قایقرانی در اقیانوس بود، کشتی او با امواج بزرگی درگیر و نابود شد و همین به زندگی او پایان داد. از آنجا که فیلم بهم ریخته و شه است، نمی توانم عمق این عاشقانه غم انگیز در ابتدای فیلم را بپذیرم، زیرا این اتفاق تنها حکم یک پیش نویس متحرک را دارد که از احساس واقعی تهی است. این شروع خود نیاز به یک منطق آرام تر و زیباتر داشت تا ما عمق واقعی شخصی چون لیلی را درک کنیم.

متاسفانه بعد از شروع نه چندان خوب فیلم ما با یک دکتر دولیتل دورافتاده و شکست خورده روبرو می شویم که به جبر وارد یک کار و ماجرای جدید می شود، که این نیز از نگاه شخصیت پردازی چیز جالبی نیست. نحوه روایت سریع و شه فیلم زمانی برای درک شخصیت دولیتل و اجتماع دور او را به من بیننده نمی دهد، و تنها یک خط داستانی به نظر جادویی و فانتزی کودکانه است که مسیر فیلم را جلو می برد. شاید بنیاد و اساس قصه فیلم یک فانتزی جالب و شیرین باشد، اما برخورد چندگانه با اثر احساس ماجراجویی جذابی که باید باشد را از فیلم گرفته است. در نتیجه ما با فیلمی روبرو هستیم که در آن خبری از خلق و حل سرنخ نیست، هیچ مانع جالب و هیجان انگیزی برای غلبه بر قهرمانان فیلم وجود ندارد، و همچنین خبری از موسیقی حماسی و یا خلق سکانس های اکشن بزرگ هم نیز در آن نیست. در واقع فیلم چیزی شبیه به یک نقاشی ملایم، خشک و بدون خودنمایی است که زیاد جلب توجه نمی کند.



استعداد های زیادی درگیر این پروژه بوده اند که نامشان خود یک وزنه است، اما هیچ کس از این افراد نتوانسته حس تحریک آمیزی خلق کند، چرا که فیلم همه جانبه برای او نبوده است. همان طور که ابتدا گفتم گربه ها چیز خوبی نبود اما از ایده تا اجرای آن برای یک نفر بود. چطور می شود یا چگونه است که همزمان دنی الفمن با استعداد و گیلرمو ناوارو جذاب را دارید، اما حتی نمی توانید یک صحنه یا سکانس قابل توجه از این فیلم استخراج کنید؟!

من باور ندارم که رابرت داونی جونیور وقتی گفت کار در این پروژه نشأت گرفته از اشتیاق اوست، واقعاً حقیقت بوده باشد. فیلم های فانتزی پر از شخصیت های حواس پرت، عجیب و خاص هستند. از لرد ولدمورت تا لونا لاوگود و باهوش ترین همه یعنی کاپیتان جک اسپارو، همه این ویژگی ها را داشته اند. اما این شخصیت ها به خاطر برخی از خصوصیات ویژه خودشان احساس زنده بودن و تازگی داشتند، در واقع یعنی هر کدام آنها گوشت، خون و ژنتیک خاص خود را دارند، آنها قلب هایی دارند که مطابق با نبض فیلم هایشان می تپد و آنها با لحن دنیاهای مربوط به فیلمشان یکپارچه می شوند. اما در اینجا RDJ در اولین نقش غیر مارولی خود از سال 2014، بسیار عجیب، و آشنا به نظر می رسد، اجرای عجیب مرد آهنی مارول در نقش دکتر دولیتل مخلوطی از وقار و آرامش مرموز شرلوک هلمز، و شور و حرارت جک اسپارو است. البته لحظاتی وجود دارد که لهجه او جالب و زبان بدنش فوق العاده است، ولی در مجموع اجرای او چیز عجیبی است. می دانید که چگونه برخی از پدران سعی می کنند از شخصیت های خنده دار تقلید کنند و نوزادانشان را بخندانند اما در آخر باعث می شوند که آنها به جای خنده گریه کنند؟ بله، این اجرای RDJ به عنوان دکتر دولیتل دقیقاً مصداق همان تلاش پدرانه است.

دیگر شخصیت های فیلم نیز چیزی برای گفتن ندارند، برخی تیپ هستند تا شخصیت و مابقی که نیز به تیپ شدن هم نمی رسند. مطمئناً حیوانات دیجیتالی بسیار خوب به نظر می رسند، اما آنها تیپ هایی هستند که به واسطه صداپیشگان (اما تامپسون ، رامی مالک ، جان سینا ، کومیل نانجیانی ، اکتاویا اسپنسر) جذابشان لحظات کوچک شیرینی را تجربه می کنند. البته این نقصان و تقصیر از آنها نیست بلکه از چند پاره بودن فیلمنامه و متن است. حتی شخصیت های شرور با بازی آنتونیو باندراس و مایکل شین نیز فدای فیلمنامه خشک و عجیب اثر شده اند. هیچ یک از شخصیت ها در ذهن باقی نمی مانند، حتی برای یک ثانیه. من فیلم را با برادر نوجوان خود دیدم، و او نیز فیلم را یک بار دیگر با دوست نوجوانش دیده است، نتیجه چنین برخوردی کاملاً روشن است دولیتل برای بچه ها لذت بخش است، و دیدن لذت بچه ها برای خانواده هایشان لذت بخشتر! نظرات بچه ها پیرامون چنین اثری معلوم است، آنها می گویند فیلم را دوست داشتم و والدین نیز با این برخورد فیلم را خواهند پسندید. در واقع دولیتل برای خانواده ها، سرگرمی عجیب و غریبی است که در یک فضای شاد دقیقاً قابل قبول و جالب است.

اما فیلم برای یک بزرگسال ریویو نویس چون من، اثر شایسته ای نیست. من صادقانه می توانم بگویم این فیلم با تمام استعداد هایش یک شکست و فرصت از دست رفته است. اما تعدادی از نزدیکان و دوستان از من بارها پرسیده اند که فیلم های هالیوودی اینچنینی آیا برای دیدن بچه ها به همراه خانواده چیز خوبی هستند یا نه؟! پاسخ من؟ هنگامی که من 9 یا 10 ساله بودم، پدرم مرا به دیدن یک فیلم تشویق کرد‌ فیلمی به نام هری پاتر و سنگ جادو! این آثار برای کودکان است، دولیتل هم فیلمی با هدف خانواده ها و بچه ها است. در کودکی دیدن هری پاتر باعث تغییر عمده مسیر زندگی من شد. حالا خانواده ها نیز می توانند با نمایش چنین آثاری کودکانشان را ماجراجو تر تربیت کنند. البته اندکی صبر کنیم دولیتل را خوراک شبکه پویای خودمان خواهیم یافت.

فیلم Pain and Glory

نقد کوتاه فیلم Ford v Ferrari

فیلم ‘Tremors’ یا لرزش آرواره های دهه 90 میلادی است!

نقد فیلم Doctor Sleep - مایک فلاناگان و دکتر اسلیپ گرفتارِ درگیری بین کوبریک و کینگ!

#امروز_چی_دیدم فیلم ‘1917’‌

#امروز_چی_دیدم فیلم Midway

فیلم ‘I Lost My Body’

فیلم ,یک ,ها ,دولیتل ,های ,است، ,گربه ها ,فیلم را ,است که ,بچه ها ,این فیلم

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

kashfe-estedad pichakinegareh مولانایی مجله وبلاگی فارسی alvandart اخبار روز وبلاگ نمایندگی بهشهر همسفران مووی تن | Movie10 عشق وینکس moher19